با سلام خدمت مافوق گرامی به دلیل آنکه کل اعضای فامیل ظاهرا یا به زودی به این وبلاگ سر نیزنند و تازه ورودی گوگل دیکری نیز دیروز داشته ایم صلاح بر این است که پستی در این وبلاگ نگذاریم و از طرف دیگر 17 ربیع گذشته و ما جواب سوالمان را نگرفته ایم. لطفاً راه ارتباطی جدید را هر چه زودتر برقرار نموده. در سال 93برای حقیر از طرف سازمان چندین پیامک آمد و قرار به شروع کار بود اما مشخص شد که اصلا ما مرونده ای نداریم اگر این موعد نیز جابجا شود  ما خود نیز اقدام می کنیم زیرا واقعا نمی دانیم چه خبر است و توضیحی نیز به ما داده نمی شود


mashhad

با سلام خدمت جناب سرهنگ طلابی مافوق بزرگوار نا ازینکه شما اینگونه با ما در ارتباطین و میگیر بسیار ممنون ابهام دیگه نا تاریخ شروع کار هستش و به من گفته شد فکر کن این 7سال رو زندان بودی مدرکتم نمیدن تو باید 92 دنبال اینکار رو ول می کردی من از شما سوالی دارم آیا من تو جریان 88 دانشگاه بودم؟ و یا در مشهد عضو هیجکدام از دو ستاد تبلیغاتی کاندیداهای آن زمان لطفا با حقیر تماس گرفته تا ماجرای این موضوع را برایتان مفصلا  تعریف نمایم. گناه بنده جزء اطمینان به سازمان چیز دیگری بوده؟ حرف های گفتنی جالبی برایتان دارم و آیا تابحال پولی دریافت نموده ام؟ خدمات ما تا بحال فقط یک جانبه بوده  ما ازین تماس ها واقعا ناامید شدیم. به من گفته شده که از طریق گوگل و نام برادر شهیدم این وبلاگ را پیدا کرده اند در صورتی که اینجانب ورودی های گوگل را همیشه چک می نمایم و در حدود یک سال پیش فقط ورودی گوگل در حدود 2الا 3بار داشته ام. اینجانب چندین بار درباره اینگونه موضوعات امنیتی وبلاگ تذکر داده بودم.

با تشکر از شما مهدی رحمانی


mashhad

با عرض سلام و تشکر و عرض تبریک خلافت و تاج گذاری حضرت ولی  عصر. خواستم تا بگویم جناب سرهنگ طلابی عزیز این بی خبریست که بسیار برای ما جان کاه است و از طرف دیگر ما به خاطر وجود شما خیالمان از گرفتن پول های معوقه  راحت است و میدانیم شما نمی گذارید حق ما پایمال شود بنابراین آماده خدمت هستیم و از اینکه قرار شده شما هر دو روز با ما در ارتباط باشید بسیار متشکریم.  و ضمن این مطالب گفته شده حقیر نیز سوالات دوست عزیزم را از شما دارم. 

با تشکر فراوان از شما بزرگوار مهدی رحمانی


mashhad

با سلام و عرض تسلیت بمناسبت شهادت امام حسن عسگری .

ما در مورد مطالبات شما شکایت کردیم و قرار شد نهاد رهبری تا دوهفته بعد از 17 ربیع الاول مطالبات را پرداخت کند .

( امورات مربوط به نهاد رهبری تاریخ قمری میخورد .)

برای این منظور هر 48 ساعت با شما در ارتباط خواهم بود تا نگرانی نداشته باشید .

با تشکر سرهنگ طلابی


mashhad

با سلام خدمت مافوق بزرگوار جناب سرهنگ طلابی  48 ساعت از پیامتان می گذرد و ما در انتظار پیام رسیدن موعد از طرف حضرت عالی هستیم. در ضمن ورودی های گوگل جدیدا به طور بی سابقه ای بالا رفته که خبر از نشت این موضوع در اقوام است که در این باره باید از نزدیک مفصلا صحبت کنیم با تشکر از الطاف بیدریغ شما مهدی رحمانی


mashhad

با سلام

گفتم حواسم بهتون هست ونگران نباشید .

دوشنبه هفته آینده ساعت 15 با شما هر دو تماس میگیرند و تماس طولانی خواهد بود و صحبتهایی با شما میشه . حتی با مادر شما مهدی جان نیز صحبت خواهد شد ، به شما میگویند تماسها چگونه برقرار شود ، مبالغ پاداش ، مبالغ عقب مانده با شما صحبت میشه و هر سوالی دارید بپرسید .

خود من هم حتی حاج خادم تاکید کرده آنجا باشم تا در جریان قراربگیرم .

تا 24 ساعت پیام را پاک کنید .

سرهنگ طلابی


mashhad

با سلام

من الآن در نهاد رهبری برای کار شما حاضرهستم .

الآن که اطلاع میدم حاجی رضایی در اتاق بازجویی هستند و احتمالا اگر بازجویی تا قبل 4 تمام شد تماس میگیریم در غیر اینصورت فردا ساعت 4 یا پنجشنبه ساعت 4 تماس میگیرند .

نگران نباشید من باز هم هنگام تماس با شما درآنجا حاضرم .

4 ساعت پس از اطلاع پاک گردد .


mashhad

با سلام

امروز پنجشنبه حناب رضایی با توجه به وقایع این 48 ساعت که بسیار تشدید شده به گفته معاونش از 24 ساعت بدون دقیقه ای استراحت بسیار روزهای پر مشغله ای را گزرانده اند .

من امروز اصلا خودم نتوانستم با ایشان تماس برقرار کنم و یا جواب نمیدادند و یا اشغالی میزدند و به معاونش قرار تماس را انتقال دادم و یادداشتی گذاشتم .

اما ایشان انسانی عملگرا و سر قولش هست و بزودی تماس میگیرند .

با تشکر


mashhad

با سلام و خسته نباشید. چه بگویم که سکوت بهتر است آیا مگر با گفته های من چیزی عوض خواهد شد اگر مبحث شلوغی امروز است 3شنبه نیز یکی از روزهای دیگر خداوند بود یا روزهایی که از اول ربیع ثانی گذشت و خیلی از روزهای دیگر و دیگر این هم از ساعت 4روز 5شنبه که گذشت

با تشکر مهدی رحمانی


mashhad

با سلام خدمت مافوق عزیز و گرامی  خیلی عذر  خواهم ازینکه این امکان رو میدم اما اگر این شلوغی های پراکنده تا چند وقت ادامه پیدا کنه ما باز هم مانند گذشته باید چشم انتظار باشیم؟ باز اینجوری میبینین نزدیک انتخابات مجلس شد و باز ما باید در انتظار باشیم تازه مسئله مهم اینه که این فقط یک تماسه نه تحویل مدرک پایان خدمت یا مسائل مالی من جرات مریض شدن رو ندارم و از دردهای مختلف رنج میبرم خوشبختانه غذایی نیست و الا دندان هایم همه دچار مشکل هستن واقعا حق اعتماد ما این بوده؟ 30سال سن دارم اما از درون یک آدم پنجاه ساله و از لحاظ جسمی و موی سفید وضعیت برادر 40 ساله ام که بیشتر از بیست سال مصرف مواد مخدر سنتی و بیشتر صنعتی رو داشته از من بهتر است فقط اون دندانی به علت سوء مصرف مواد صنعتی برایش نمانده این انصاف است که مادرم در شب جمعه هنگامی که فکر می کرد من خوابم با گریه فریاد بزند خداوندا گناهان مرا پای فرزندانم ننویس چه گناهی کرده که هفت سال اینچنین گوشه نشین و خانه نشین شده من صبر می کنم اما طاقت نگاه مادرم و اشکهایش را ندارم باید با او نیز سر خیر بودن نیت شما بحث کنم شده ام آش نخورده و دهن سوخته همان کس از فامیل که گفتم گفته فرض کن زندان بودی در فامیل کسی را بی  خبر نگذاشته که فلانی مشغول به فلان کار است البته من ازین کار خجالت نمیکشم اما آیا هنوز به حقیر کوچکترین منفعتی رسیده؟ لااقل شما تماسی با مادرم گرفته و زمان حداکثری به ایشان بگویید و اندکی آرامشان کنید.

با عذر خواهی مجدد مهدی رحمانی


mashhad

با سلام و خسته نباشید میدانم جناب سرهنگ بسیار از دست بنده خسته شده اید اما از شما برای تلاش هایتان ممنون هستم و خوشحال می شدم اگر کمکی از دستم در این موقعیت خاص برمی آمد زیرا که این موضوع در این شهر تقریبا می توان گفت سابقه ندارد جز حادثه ای در 25سال پیش که کلا ماجرای آن متفاوت بود  با تمام این احوالات خوشحال میشوم تا در رکاب شما و جناب خادم فعالیتی داشته باشم بدون کوچکترین خواسته ای یا به عنوان کار فقط به خاطر زحماتتان و از طرفی بحث نهاد که به میان آمد من آرام تر شدم و انتظار داشتم زودتر جواب بگیرم زیرا واقعا پا به بیرون خانه نمیگذارم مبادا 2000تومان چیزی بخواهم یا گوشی ام وقعا کارایی ندارد و دایما به شارژر متصل بوده و هیچ جیزی حتی کامپیوتر نیز ندارم فقط در اتاقی تاریک نشسته و منتظر آمدن روشنایی هستم که انشاءالله طبق کفته های شما تا اواسط این ماه به نتیجه ای درخور 7سال  انتظار برسیم.

دوباره از شما مافوق گرامی و زحمت کش متشکر هستم مهدی رحمانی


mashhad

با سلام واقعا در عجب هستم که پست ها بازدید می خورند اما جوابی به آنها داده نمی شود. انسان وقتی ه ای را لگد می کند پایش را برمیدارد  و نگاه می کند که چه چیزی را لگدمال کرده اما 7سال است که یک پیامک یا یک زنگ نزده اید به حساب وعده های شما یک ترم که حق خوابگاه داشتم را همانند آواره ها سپری کردم و از درس و زندگی افتادم سپس وعده پشت وعده صدبار گفتم کار نمی خواهم مدارکم را لطف کنید بدهید چندین بار گفتم پول نمی خواهم کار را شروع کنیم هربار یک وعده  و انجام نشدنش اگر شماره ام را فراموش کرده اید 09381859302 واقعا من چه کاری انجام دادم که مستحق چنین رفتاری هستم دوشنبه دیگری هم گذشت. چند نوروز و محرم و سال میلادی دیگر باید بگذرد؟ واقعا دیگر توان صبر کردن ندارم به اسم صاحب سازمان اعتماد کرده اما پس 7سال صدای یک نفر را نیز نشنیدم در طول مدتی که در اهواز بودم یکبار خواستار دیدار من نشدند. آخر مگر من چه هیولایی هستم که یکبار نخواسته اید با من ملاقات کنید؟ اگر به روز جزا معتقید بدانید همینگونه پاسخ خواهید گرفت و خداوند همه چیز را میبیند و بعد از هر سختی آسانی در پیش است و بعد از هر سختی آسانی و کسانی که بیش از 7سال است که مرا خانه نشین کرده اند بی  هیچ گناهی سختی بسیاری از سوی خداوند خواهند دید. پس شما را از عذاب خداوند می ترسانم. و بدانید که اگر زندگی آنقدر سخت بر من آید که از ادامه آن پشیمان شوم گناه آن عمل با شما خواهد بود.


mashhad

با سلام خومت مافوق های گرامی. لطفاً زمانی را برای انجام شدن کارها معین کنید یا اگر قرار است کاری صورت نگیرد حقیر را مطلع فرمایید زیرا هیچگونه خبری از هیچ جا نداشته و گویی واقعا نادیده پنداشته می شوم

با تشکر مهدی رحمانی


mashhad

با سلام و خسته نباشید من نه از شما خبری دارم و نه از حسین جتاب عالی که از آخرین پست دیگر هیچ پیامی نداده اید و حتی پاسخ پست های حقیر را نیز دیگر نمی دهید حسین عم که پس از یکبار رد تماس گوشی اش برای مدت زیادیست که خاموش است شاید از خط دیگری استفاده می کند در تلگرام نیز که بازدید همیشه اخیرا زده شده پاسخ هیچ تماسی را نمیدهد آیا شما با او تماس گرفته اید؟ دیگر واقعا از انتظار خسته شده ام و به حراست دانشگاه آزاد یا اهواز پیش رییس حراست چمران که دوست حاج آقای خادم است مراجعه کرده تا شاید ایشان را ملاقات کنم. زیرا یک تماس تلفنی که دیگر دریغ کردن ندارد.  حتی با اینکه گفتم وبلاگ رصد می شود مرا وادار به گفتن چنین حرف هایی می کنید و نه راه جدیدی و نه پیامی

مهدی رحمانی


mashhad

با سلام خوشبختانه قبل از اینکه با مادرم به بجنورد برویم و دنبال حسین بگردیم او دیشب مارا مطلع ساخت و چند مطلب اساسی در مورد کار وجود دارد که باید در مورد آنها بحث شود ما بیشتر از 3ماه است که برای گرفتن معوقات از مشغول شدن به کار باز ماندیم حال یک هو کاری که در موردش صحبت شده به کل عوض شده اندکی توضیح را نتاسب این احوال میدانم لطفا حال که توان تماس با اورا دارید به او بگویید

با تشکر مهدی رحمانی


mashhad

با سلام دیگر خسته شدم ازینکه هر نیم ساعت این وبلاگ را چک کردم از انتظاری که پایانی ندارد و با تشکر از شما جناب سرهنگ که هوایم را داشتید و نزدیک به یک هفته است که هیچ پستی برایم نگذاشتید اگر مشکلات حسین را حل کرده اید لااقل به من بگویید تا این حد نگران او نباشم که خدای نکرده اتفاق بدی برایش افتاده باشد زیرا ترجیح میدهم دوستم پست بوده باشد و اتفاقی که او همیشه میگفت مقصر آن است را راحت فراموش کرده و مرا تنها بگذارد تا اینکه زبانم لال اتفاقی آنچنان بد برایش افتاده باشد که گوشی اش خاموش و  هیچگونه پیامی برای من که میداند به خاطر کارهای بی عقلانه او همیشه بیشتر از خانواده اش نگران او هستم نفرستد. پس لطفا اگر شما نگفته اید که رابطه اش را با من قطع کند و کار اورا در روال اداری قرار نداده اید مرا خبر کنید. پیام کوچکی اژ طرف شما امید بزرگی برای من است پس لطفا آن را از حقیر دریغ نفرمایید.در ضمن لطفا از لحن نگارش حقیر ناراحت نشوید زیرا همانطور که قبلا نیز گفتم آدم هستم که پشت و رو ندارم البته در اینگونه روابط زیرا در میان دوستان آشنایان و فامیل بعضی مرا طرف دار نظام میدانند عده ای معاند عده ای کافر و عده ای فردی بسیار مومن زیرا      با هر کدام به فراخور رفتار و اطلاعات در آمده از ایشان رفتار مینمایم اما در میان روابطی که صداقت لازم است قبل نیز گفتم هم تشکر فراوان و قدردانی میکنم و هم انتقاد از اعمال و رفتار فرد مورد نظر البته باید بگویم که چون هنوز سلسله مراتب اداری بر ما صورت نمیگیرد اینگونه مکاتبه مینمایم. پس لطفا همانطور که قول داده اید عمل کنید که آزادمرد بودن قبل از مسلمان بودن است و هم پس از آن که به فرموده سیدالشهدا اگر مسلمان نیستید یا مسلمان بودن را روا نمی دارید در آزاد مردی و انسانیت که خللی بر آن نمیتوانید وارد کنید عمل کرده و آزاده باشید. 

با تشکر از شما هوای مارا همانند حرفتان داشته باشید جناب سرهنگ مهدی رحمانی


mashhad

با سلام دیگر خسته Øدم ازینکه هر نیم ساØت این وبلاگ را Ú†Ú© کردم از انتظاری Ú©Ù‡ Ùایانی ندارد Ùˆ با تØکر از Øما Øناب سرهنگ Ú©Ù‡ هوایم را داØتید Ùˆ نزدیک به یک هفته است Ú©Ù‡ هیچ Ùستی برایم Ù†Ú¯ØاØتید اگر Ù…Øکلات حسین را حل کرده اید لااقل به من بگویید تا این حد نگران او نباØÙ… Ú©Ù‡ خدای نکرده اتفاق بدی Ø¨Ø±Ø§ÛŒØ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باØد زیرا ترØیح میدهم دوستم Ùست بوده باØد Ùˆ اتفاقی Ú©Ù‡ او همیØÙ‡ میگفت مقØر ØÙ† است را راحت ÙØ±Ø§Ù…ÙˆØ Ú©Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ مرا تنها بگØارد تا اینکه زبانم لال اتفاقی Øنچنان بد Ø¨Ø±Ø§ÛŒØ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باØد Ú©Ù‡ Ú¯ÙˆØÛŒ Ø§Ø Ø®Ø§Ù…ÙˆØ Ùˆ  Ù‡ÛŒÚ†Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ Ùیامی برای من Ú©Ù‡ میداند به خاطر کارهای بی Øقلانه او همیØÙ‡ بیØتر از خانواده Ø§Ø Ù†Ú¯Ø±Ø§Ù† او هستم نفرستد. Ùس لطفا اگر Øما نگفته اید Ú©Ù‡ رابطه Ø§Ø Ø±Ø§ با من Ù‚Ø·Ø Ú©Ù†Ø¯ Ùˆ کار اورا در روال اداری قرار نداده اید مرا خبر کنید. Ùیام Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ Ø§Ú Ø·Ø±Ù Øما امید بزرگی برای من است Ùس لطفا ØÙ† را از حقیر Ø¯Ø±ÛŒØ Ù†ÙØ±Ù…Ø§ÛŒÛŒØ¯.در Øمن لطفا از لحن Ù†Ú¯Ø§Ø±Ø Ø­Ù‚ÛŒØ± ناراحت Ù†Øوید زیرا همانطور Ú©Ù‡ قبلا نیز گفتم Øدم هستم Ú©Ù‡ ÙØت Ùˆ رو ندارم البته در اینگونه روابط زیرا در میان دوستان ØØنایان Ùˆ فامیل بØØÛŒ مرا طرف دار نظام میدانند Øده ای Ù…Øاند Øده ای کافر Ùˆ Øده ای فردی بسیار مومن زیرا      Ø¨Ø§ هر کدام به فراخور رفتار Ùˆ اطلاØات در Øمده از ایØان رفتار مینمایم اما در میان روابطی Ú©Ù‡ Øداقت لازم است قبل نیز گفتم هم تØکر فراوان Ùˆ قدردانی میکنم Ùˆ هم انتقاد از اØمال Ùˆ رفتار فرد مورد نظر البته باید بگویم Ú©Ù‡ چون هنوز سلسله مراتب اداری بر ما Øورت نمیگیرد اینگونه مکاتبه مینمایم. Ùس لطفا همانطور Ú©Ù‡ قول داده اید Øمل کنید Ú©Ù‡ Øزادمرد بودن قبل از مسلمان بودن است Ùˆ هم Ùس از ØÙ† Ú©Ù‡ به فرموده سیدالØهدا اگر مسلمان نیستید یا مسلمان بودن را روا نمی دارید در Øزاد مردی Ùˆ انسانیت Ú©Ù‡ خللی بر ØÙ† نمیتوانید وارد کنید Øمل کرده Ùˆ Øزاده باØید. 

با تØکر از Øما هوای مارا همانند حرفتان داØته باØید Øناب سرهنگ مهدی رحمانی


mashhad

با سلام خدمت مافوقان گرامی مطلب اول اینکه پست قبل مربوط به افرادی است که کاری در توان داشته اند و از انجام آن خودداری نموده اند که مدیون حقیر و در پیشگاه خداوند سرافکنده خواهند بود مطلب دیگر اینکه حقیر چند روزی است که از حسین رحمانی بی اطلاع هستم و پس از آخرین تماس که او رد تماس داده در روز جمعه گوشی او خاموش می باشد و نمیدانم که آیا گوشی اورا یده اند یا شما با او تماس گرفته و از سیم کارت دیگری استفاده می کند یا زبانم لال اتفاقی برای او افتاده و به دلیل سر به هوا بودن او در این موارد بسیار نگران او هستم لطفا مرا از احوال او مطلع سازید تا من نیز تکلیف خود را بدانم. جناب سرهنگ لطفا به حاج آقای خادم این مطلب مرا برسانید که در جواب این که ایشان به من در بیش از یکسال پیش فرمودند که ناامیدی از خداوند و بنده او بزرگترین گناه است آیا با اتفاقاتی که در این یکسال و نیم افتاده به من حق ناامیدی نمیدهند در صورتی که با یک پست کوتاه در هر روز که حداکثر 3دقیقه وقت میگیرد میتوان به آن شخص امید بخشید به کسی که در تاریکی نشسته و نور کوچکی اورا خوشحال می گرداند آیا این انصاف است؟ من تا کنون به اندازه مبالغی که برای سازمان پرداخت کرده ام پولی دریافت نکرده ام یا به عبارتی کلا مبلغی دریافت نکرده ام و تنها واریز سازمان در سال 92که 400هزار تومان بود به حساب حسین ریخته شد و هنگامی که از او درخواست نصف مبلغ آن را کردم او گفت قرار است جداگانه برای هر کدام این مبلغ واریز شود که بعدا مطلع شدیم که کل مبلغ همان بوده. این اتفاق ها به خاطر عملکرد خوب شما و خوش قولی هایتان با زیر دستانتان است به همین خاطر حسین از خانه داشتن در سال آینده مطمئن بود و نگذاشت تا ثبت نام کنم من کل آن سال را خوابگاه داشتم زیرا یک ترم از تحصیلم مانده بود و یک ترم دیگر برای حذف ترم که به علت افسردگی و مشکلات خانوادگی بود و حقیر میخواستم اقدام به حذف سنوات کنم یک سال کامل دارای خوابگاه بودم. واقعا منتظر تماس از جنتب عالی برای دردو دلی کوتاه حتی شده 2دقیقه ای می باشمواقعا از درون خشکیده ام و نمیدانید چه حالی دارم هم اکنون با اینکه روزانه تقریبا 12 میلی گرم آلپرازولام مصرف میکنم استرس بسیار بالایی دارم و با مصرف متورال ( متوپرالول) و متوپرالول سوکسینات و پروپرانولول 40 باز هم تپش قلبم معمولا بالای صد بوده و اکثرا در حول 135 است که گاه به بالای 150 هم میرسد این ضربان بهنگام استراحت است نه انجام فعالیت خاصی پس جناب سرهنگ خود متوجه شوید که چه بر سر اعصاب حقیر آمده و از طرفی به خاطر اینکه اگر در  دو روز یک وعده غذایی کامل میخورم فشار خونم جدیدا پایین آمده و الا تا دو ماه پیش فشار خون حقیر به 16روی 9 بود در صورتی که هم اکنون 10.5 رو 5.6 است برای این موارد است که به پول احتیاج دارم تا به ونک آن سلامت خود را از طریق ورزش هایی همانند شنا و قواصی باز یابم همینطور سفر پس از شما تمنا دارم کار مرا دنبال کرده و به سرانجام برسانید زیرا در گرداب نا امیدی به سر میبرم جناب سرهنگ اگر با استخدام شخص بنده مشکل دارند پس لطف نمایند مدارک حقیر و مبلغ معوقه به همراه شرایط تا حدی تسهیل شده برای ادامه تحصیل حقیر را فزاهم سازند اما واقعا نمی دانم مشکل کار حقیر در کجا بوده

با تشکر مهدی رحمانی


mashhad

با سلام خدمت مافوق بزرگوار جناب سرهنگ طلابی عزیز من از بی خبری بسیار ناراحت بودم و چون  نگران حسین نیز بودم واقعا روزهای سختی بر من گذشت و طبق گفته حسین که دیدم هیچ مبلغی به او داده نشده بسیار ناراحت شدم زیرا که صبر ما و عقب افتادن از کار بابت همین معوقات بود و حاج آقای خادم و شما نیز تاکیید کرده بودید تا قبل از درست شدن آن ها نمی توانید با ما تماس داشته باشید و حقیر میخواستم با وضعیت روانی و جسمانی بهتری وارد سازمان گردم جناب سرهنگ من از لحاظ خانواده پدری از زمان ورشکستگی پدرم به بعد یتیم شدیم و درست است نحمد صبوری از لحاظ مالی به مدت 5 سال بیشتر به بنده ماهیانه 300تومان میداد اما وقتی بنده برای دست بوسی عموی بزرگم که تنها فامیل من در اهواز به شمار میرفت جواب سلام مرا نیز در اکثر موارد نمیداد و من خبر دار شدم که شرکت نفت برای بار دوم حق قرار داد اورا نداده و آرزویم این بود که بتوانم کاری برای او انجام داده و با پولی که شرکت نفت به او بدهکار است تمام دردهای نگفته پدر و مادرم که اوایل انقلاب شما با خانواده خود و زنت هر سال کل تابستان را در مشهد بودید و برای سفر به روستای پدری 12نفره سوار فورد موستانگ سال پدرم میشدید و کل سوغاتت یک صابون لوکس و کیسه برگ های کنار خانه تان بود همان زمان نیز درشتگویی میکردین و وقتی که می خواستی کارگاه تراشکاری خود را بزنی پدرم مقداری که خود داشت و با اعتباری که داشت 60هزار تومان در اول جنگ برایت به صورت قرض الحسنه فرستاد که کم از 600میلیون حال نمیاورد اما پدرم به مادرم میگفت اندر اندر است زیرا نگاه کن این دو همیشه با هم دعوا دارند و پیش ما از هم بد می گویند و ما فقط شنونده ایم اما در هر مراسمی بچه های من برادر زاده های آنان نیستن در صورتی که تو نیز دختر عموی آنها هستی و پدرت نقش پدر را در زندگی آنها بازی کرد شما خود فیلم های زمان زنده بودن شهید حسین صبوری را ببینید از زن عمویش می گوید اما از عمویش نه در صورتی که پدر مادر که روحش شاد باشد انسان بداهلاقی بود و همسر اولش اجازه نفس کشیدن بی اذن او را نداشت و بعد پسرش زنگ میزند و میگوید فرض کن 7 سال زندان بودی برو دنبال حرفه ای و هنری من بارها نگفتم اینگونه حرف نزن برایت باعث دردسر میشود در صورتی که من جلوی هر کسی درباره نظام و عقاید سخن گفته باشم جلوی این فرد حرفی نزدم زیرا از ابتدا شک داشتم که او در سازمان است زیرا حرفهای او معمولا بوی خون میداد و من اجتناب میکردم از مصاحبت با او داستان مفصلی دارد که حتما باید گفته شود جناب سرهنگ لطفا روزی که فراق خاطر داشتید خبر دهید تا خدمت رسیده و داستان هایی رو به شما گویم که غیر از شخص گوینده و من شما سومین نفری باشید که این حرف ها را شنیده باشید زیرا اگر وه من 5 نفر دوست داشته باشم بیش از صدبرابر آن دشمن از روی حسادت دارم و در تعجبم که این حال من که دیگر حسد ورزیدن ندارد با سپاس از شنیدن حرفهایم در صورت دیدن بلافاصله پاک شود یا اسکرین شات گرفته و پست را از حالت نمایش در آورید و در صورت وقت دلشتن اسکرین شات را بخوانید من از انتظار زیاد خسته نمیشدم هر چند برایم سخت است جناب سرهنگ اما چیزی که خون مرا به جوش آورده و مرا چون جنازه ای میسازد همین موضوع بی اطلاع بودن است واقعا حسین اگر آنشب تماس نمیگرفت ما فردا صبحش عازم بجنورد می شدیم.

با  تشکر فراوان امیدوارم شما و جناب خادم رابطه تان را با حقیر قطع نکنید زیرا واقعا احساس غریبی و تنهایی خواهم داشت با سپاس مهدی رحمانی


mashhad

با سلام و احترام

مسلما حسین توضیحاتی به شما داده است .

قرار بود روز شنبه هفته گذشته هر دوی شما در یک ساعت توسط نیروهای ما در شهر های خودتان آورده شوید .

اما بدلیل آشفتگی های مشهد بچه های تیم مشهد نتوانستند تو را با خبر و با خود بیاورند ، پس از آن ما تصمیم گرفتیم حسین را هم نیاوریم اما دیر شده بود و بچه های بجنورد بیش از یک ساعت بود که حسین را در اختیار داشتند .

من در حال حاضر در مرز ایران و افغانستان هستم و 3 شنبه هفته بعد می آیم و فردای آن روز بچه ها شما را با خبر و با خود می آورند .

بعد از این ماموریت نهاد رهبری کمی مطالبات به شما میدهند و دامنه کار افزایش پیدا میکند .

مهدی جان من شما را با پیامهای بسیار دلنشین و صبورانه ات میشناسم و درک میکنی در این 10 روز چه به شهرمشهد گذشت و هم اکنون من در کجا قرار دارم ، از تو متشکرم .

امشب من را خبر دار کردند ، فعلا در همین حد بدانید کافی است .

 




mashhad

با سللم و خسته نباشید اگر مطالب را وقت نمیکنید زود بخوانید اطلاع دهید تا بنده در چه موقع برایتان پست بگذارم البته جناب سرهنگ شما نسبت به مست های حقیر لطف دارید اما پستی که از روی خشم گذاشته بودم    نیز دوساان ناخوانا کرده بودند هر چند که پس لز پیامتان دیکر آن مسائل اهمیتی ندارند اما موضوع مهم این است که در روز موعد حقیر حتما باید جنابعالی را ببینم و یا اینکه حداقل تماس تلفنی طولانی مدتی با شما داشته باشم عذر خواهم که از کلنه باید استفاده می کنم اما  واقعا راهی جز این نیست. در ضمن حقیر ازینکه حسین کارش زودتر راه افتاد خوشحالم چون مثلا زمانی که حاج آقای خادم گفتن من در لیست مطالبات نفر سوم هستم  و حسین چندین نفر با من فاصله دارد یا در چند مورد نامی از او برده نشد او مقداری ناراحت و دلگیر بود اما حال که اول او وارد شده باعث خوشحالی حقیر شد فقط اینکه به بنده هیجگونه اطلاعی ندادن و تنها راه ارتباطی من با او از طریق شماره اش است و شماره ای از هیچیک از اعضای خانواده اش نداشته و حتی آدرس خانه اش نیز سر راست نیست بسیار نگران شده بودیم و شب تماسش مادرم گفت که دیگر طاقت ندارد و من گفتم احتمالا از طریق خانه شطرنج بجنورد بتوان آدرسش را پیدا کرد زیرا همانطور که گفتم انتظار دیگر جزء لاینفک زندگی من و همینطور مادرم شده و بی اطلاعی واقعا هر دویمان را داغان کرده و از زمان این موضوع مادرم که قلبش را آنژو کرده بود و رو به بهبودی بود واز بیماری فشارش کاملا مرتفع شده بود دوباره به صورت وخیمی بازگشته این در حالی بود که دکتر بعد از 15سال تقریبا تمام داروهای فشار خون اورا قطع کرده بود و فقط داروی متوپرالول سوکسینات که برای تنظیم ضربان و مقدار بسیار کمی فشار است تجویز کرده بود و سرمنشاء تمام ناراحتی ها و بیماری هایش را از اعصابش دانسته ان اگر زبانم لال این موعد نیز به تعویق افتد و باز بی خبری واقعا از حال نادرم می ترسم و منکه اکنون به این سن رسیده ام دیگر چیزی برای خود نمی خواهم و تقریبا همه چیز را برای او میخواهم  پس مراقب باشید که قلب مادرم در دستان شماست.

با تشکر مهدی رحمانی. 


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت شما برادران و مافوق گرامی جناب سرهنگ طلابی خواستم تا خاطر نشان کنم که اگر فرد مورد خطاب پست مطلب را مشاهده فرمودند آن پست را مانند حقیر از حالت نمایش به نشانه رویت به صورت مخفی درآورند.

با تشکر فراوان م ک ر


mashhad

با سلام

جناب طلابی تاکید کردند که به اطلاع رسانده شود ایشان هنوز در مقر رود هیرمند در مرز افغانستان هستند و جمعه تشریف می آورند .

جناب سرهنگ خودش برای شما برنامه دارد نگران نباشید.

جناب طلابی تاکید کردند که شماره حساب مادر خود را برای فردا در سایت به نمایش بگزارید .


 


mashhad

با سلام و خسته نباشید از وقتی که حضرات از طرف مافوق گرامی جناب سرهنگ طلابی شماره حساب مادرم رو گرفتن مادرم هر پیامکی که از طرف بانک تجارت میاد رو بلند اسم منو فریاد میزنه که برم نگاه کنم خواهش میکنم تا وقتی که واقعا تصمیم به واریز نگرفته اید شماره حساب نخواهید این دفعه چندم است که این اتفاق می افتد؟ و اگر مارا از بی خبری در آورید لطف میکنید حقیر که به این موضوع که جزء حساب نیامده ها هستم عادت کرده ام اما مادرم خود قلب مریضی دارد لطفا اگر مرهمی ندارید زخمی نکارید با عرض پوزش برای صراحت لحن.

با سپاس فراوان م ک ر


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت دو مافوق گرامی جناب سرهنگ طلابی و خصوصا جناب خادم باید بگویم که ازینکه میبینم هنوز شما پیگیر کار حقیر هستید و با بنده قطع رابطه نکرده اید بسیار خوشحالم  اما در خصوص معوقات و واریزی ها   و کار باید بگویم که آیا هنوز به حقیر اجازه ناامید شدن نمیدهید؟ و ایت موضوع که در این یک سال و اندی اخیر که صحبت واریز معوقات و غیره بود بودجه های بسیاری آمد و رفت و حرف ها و قرارهای زیادی  گفته و گذاشته شد و من هر بار از خوشحالی اتمام کار در پوست خود نمی گنجیدم و با اینکه مادرم میگفت اینقدر خوشحال نباش زیرا به همان اندازه ناراحت می شوی توجه نمی کردم و اورا نیز امیدوار میساختم اما آیا دقت کرده اید در این چند وقته چقدر از ارزش پول کاسته شده و همانطور که گفتم افسردگی حقیر به حدی رسیده که دیگر نسبت به این موضوعات بی حس شده ام زیرا اگر از اول اینچنین اعتماد نمیکردم درسم را به پایان میرساندم و هم اکنون در یکی از بهتریت دانشگاه های دنیا در حال دفاع از تز خود در نقطع phdبودم اما حال پسری افسرده با موعای سفید هستم که حتی رقبت به یک از سوپر مارکت را نیز ندارد و میدانم فقط در زمان واریز پول به حساب و شروع به کار به عنوان یک مرسنل واقعی می توانم احساس خوشحالی کنم زمانی که بتوانم بدون درد دندان غذا بخورم و یا پول گرفتن گواهی نامه ام را دشته باشم و بسیاری از موضوعات دیگر و بتوانم ببینم مادرم با آسودگی در این سن زندگی میکند و من مرهمی بر زخمهایشش هستم نه خود زخمی بر زخمهایش ازین که اینگونه  صریح حرف  هایم را میزنم عذر خواهی میکنم

با سپاس فراوان از شما دو بزرگوار که اگر نبودید دیگر واقعا هیچ چیز معلوم نبود


mashhad

با سلام

با صحبت هایی که با سرهنگ طلابی و دیگر دوستان داشته ایم :

واریزی شما چون شامل جوایز نیز میباشد میوفته دهه فجر ، احتمالش ضعیف هست که الآن واریز شود ( احتمال واریز وجود دارد ).

علت هم به بودجه دهه فجر بر میگردد .

چون شماره حساب کس دیگری را خواسته اند جزو جوایز و پاداش ها لحاظ میشود .

 


mashhad

با سلام خدمت شما بزرگواران من تو پیامای قبلیم هم خاطر نشان کردم که شما دو بزرگوار فقط در حق حقیر لطف می کنین و چیزایی که می گم مربوط به کارشکنان میشه و همه یک روز در یک جا و یک وضعیت قرار میگیریم و باید پاسخگو باشن از هر دو شما دو برادر عزیز که اینقدر در حق حقیر لطف داشتین و دارید کمال تشکر رو دارم و چشم چشم به راه و در انتظار تماس شما مافوق گرامی هستم


mashhad

با سلام خدمت م.ک.ر و مادر مهربانمان .

امروز حاج رضا و من پیگیری کردیم و متوجه شدیم کارشکنی صورت گرفته و نامه ای آمده که پاداش و  معوقات شما در الویت قرار داده نشده  ، لدا من از اینجا و حاجی هم با کمک دوستان با نفوذش برخورد شدیدی صورت دادند و به نوعی دستور آنها در عدم دریافت پاداش ها و معوقات شما را وتو کردیم .

من میدانم بهت سخت گذشته ،ازت میخوام قوی بمونی و بدان از ذره ای از حقت و وقتی که از من گرفته شده نخواهم گذشت .

11/17 سر شب با شما تماس میگیرم و فقط گوش کن چه میگویم ، خودم وضعیت شما را میدانم .


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت دو سرور و مافوق گرامی برادران عزیزم جناب خادم و سرهنگ طلابی خواستم تا خاطر نشان کنم امروز 15ام روز پایان موعد 12ام تا 15امی است که به حسین مستقیما وعده واریز مبالغ عقب افتاده و سایر  مبالغی که حاج آقای خادم نیز فرموده بودند است جناب خادم که حتی احتمال کم واریز را تا قبل از دهه فجر نیز داده بودند وحال 3روز از شروع دهه میگذرد و بودجه اول صرف کارهای مهم می شود و حقیر فکر میکنم زندگی دو انسان نیز جزء امور مهم و قابل توجه باشد الان بیشتر از یکسال است که این موعدها به عقب می افتند و امیدوارم دیگر فردا برادرانی که مستقیماً به حسین وعده داده بودند بدقول نشوند و از طرفی نیز منتظر تماس شما جناب سرهنگ نیز هستم و سال هاست که چشم انتظار این روز هستم و امیدوارم با واریز پول فردا این صبرها نیز به پایان رسد و حقیر با قلبی شاد خدمت شما سرور گرامی حاضر شوم. خواهشمندم برای بار اول همه که شده هر دو وعده در روزهای مقرر عملی گشته و این بار نه تنها  امیدمان ناامید نگشته دل حقیر و مادرم را نیز شاد  فرمایید و به بهانه هایی همچون جایزه و عذر می خواهم خروس قندی این تاریخ  ها به تعویق نیفتد زیرا واقعا حس می کنم   که از درون خالی هستم و مرده ام با این لطف همچون دمی مسیحایی حقیر را ازین دلمردگی و بی روح بودن نجات میدهید اگر با خود میگویید اتفاقی نمی افتد اگر چند روز دیگر عقب افتد بدانید که شاید تهدید نباشم و کاری نمی کنم اما دیگر هیچ چیز نخواسته و حتی خانه را ترک گفته و در این سرما در خیابان ها آنقدر خواهم گشت تا دیگر در کالبدم نیز جانی نباشد و شما خود پاسخ گوی قلب مادرم باشید که او نیز تهدیدی به شمار نمیرود و همه چیز را به خداوند بزرگ میسپارم تا در هر دو دنیا پاسخ کسانی که مرا به این وضع دچار ساختند بدهد. زیرا اگر خواستید فقط موعدهای سال 94 تا 96 را برایتان میگذارم تا خود مشاهده کنید چند وعده بی پاسخ داشته ام وعده هایی که در این چندسال مبنای زندگی حقیر بودند و با هر کدام خانه ای از آرزو ساخته که در آخر همه شان بر سرم ویران گشته اند و همیشه خواستار زمانی زود هنگام نبوده ام و ذکر کرده بودم موعدی حداکثری بگذارند تا در فشار نباشند اما باز هم هیچ کدام عملی نگشتند و حال در انتظار فردا هستم.

با سپاس فراوان م ک ر


mashhad

با سلام خدمت عالیجنابان گرامی و عزیزم حقیر نیز در پست درخواست به برادر عزیزم جناب خادم اشاره کردم زیرا هنگامی که ایشان در جزایر جنوب بودند من نیز با ایشان در تماس بودم و مانند همیشه از هر دوی شما بزرگوار کمال سپاس و تشکر را دارم پس اگر در مورد پست فوری خبری شد یا در مورد مسائل خود حقیر اتفاق جدیدی افتاد در انتظار پیام شما عزیزان هستم حتی اگر اتفاقی نیز نیفتاد باز هم از پست هر یک از شما سروران بسیار خوشحال خواهم شد. 100% به خواهرم نیز گوش زد خواهم کرد که نامی نبرد البته او نیز هیچ اشاره ای نکرده که از طریق دیگر اقدام می کند. ازین نظر مطمئن باشید. من از عمق وجودم همیشه گفته ام که شما بی آنکه مسئولیتی در قبال من داشته باشید این زحمات را به عهده گرفته اید و جدا از مبحث اداری و مافوق بودن شما دو بزرگوار حقیر شما عزیزان را فی الواقع مانند برادران بزرگ خود می دانم و به همین علت باور کنید که در هنگام زمان میان پست ها جدا از بی اطلاعی دلتنگ نیز می شوم اگر می خواهید به من بخندید اما حقیر واقعا خود را مدیون شما سروران و برادرانم میدانم به همین دلیل نیز پست هایم طولانی می گردد اما چشم ازین پس پست های خود را نیز کوتاه خواهم کرد.

با سپاس فراوان م ک ر

 

 

 

 

 

 

 

 

 


mashhad

با سلام

مهدی جان همون روز که پست اورژانسی را گذاشتی من متوجه شدم و به حاجی خادم خبر دادم زیرا رابط های وی در جنوب بیشتر هست و قبلا در کیش و لاوان و خارک ماموریت بوده است .

دستور اینه اگر تو را بخواهیم باید بعد این مدت طولانی خدمتی از جانب ما صورت بگیره نه مثل حسین که فقط آورده شد و پولی هنوز داده نشده و کاری از وی خواسته نشد ، هر چند مطمئنا حسین بسیار خشنود بود .

این قضیه اورژانسی پیگیری میشود و در صورت حل مشکل خودت میدانی نباید اسمی از شخص یا نهادی برده شود .

پست ها را کوتاه بگزار بعد از این همه مدت همه چی را میدانیم .

حتما بعد هر اطلاع رسانی پاک کن .

 

 

 

 

 


mashhad

با سلام خدمت برادر عزیز و بزرگوارم مافوق گرامی جناب حاج آقای خادم خواستم تا بدانم که آیا حق منی که در ابتدای این کار بدون دیدن و یا حتی مصاحبت مستقیم با فردی از سازمان به آن اعتماد نموده و 7سال بیشتر است که مدام  موعد های مختلفی را گذرانده ام این است؟ مگر من با تلفن گفت و گویی انجام میدهم؟ حتی حسین نیز با مادرم صحبت میکند و من از چهاردیواری اتاق و افسردگی ام بیرون نمی آیم تا با او صحبت کنم که مافوق گرامی جناب سرهنگ طلابی عزیز من را مؤاخذه نموده که آیه یاس نخوانم مگر اینکه منظور ایشان حرف هایم در پست هایم باشد که اگر هر کدام از مطالبم به دروغ گفته شده بگویید تا دیگر مزاحمتان نشوم و نه خواستار حقی و نه کاری باشم شما می گویید حسین نیز واریزهایش را دریافت نکرده است مگر من گفته ام دریافت کرده و آیا اینکه همه ما سرانجام در روز م در یک سطح قرار میگیریم و ماسخگوی اعمالمان خواهیم بود تهدید است؟ در تمام این مدت 7سال هیچگاه به اندازه روز 17بهمن سرخورده و ناراحت نشدم زیرا نه تنها موعدی دیگر به عقب افتاد بلکه بی هیچ دلیلی مؤاخذه نیز گشتم تنها به علت اعتماد و در این مدت تنها به خاطر خواست مادرم و محض رضای خداوند درخواستی فوری از شما بزرگواران کردم که در جواب دیدم گویی اصلا درخواستی نشده و تنها جواب مثل همیشه نبود وقت معین برای ارتباط و سرزنش که جدید بود آمد حقیر حتی نمی دانم معلوم نیست تا کی و توسط کدام بزرگوار این پست ها خوانده شود. من بارها گفته ام صریحاً حرف خود را زده و انتقاد نیز می کنم و حال متوجه گردیدم با اینکه همه میگویند که مرا درک میکنند اما هیچکس واقعا از دردم با خبر نیست حتی حسین. واقعا از کسی که بیش از 7 سال حتی به او تلفنی نشده باز هم توقع دارید  قوی باشد؟

با تشکر و سپاس فراوان م ک ر


mashhad

حقیر اکنون توقع رسیدگی به وضعیت خود را ندارم اما از شما درخواست رسیدگی به موضوع اورژانسی که گفتم را دارم حقیر حتی به کسانی که آشنا در سازمان داشته و پیشنهاد در میان گذاشتن این موضوع با آنان را داده اند رد کرده و گفته ام که کار ما اگر امکان انجام شدنش وجود داشته باشد افراد خیری هستند که دنبال کار ما هستند از شما ممنونم که جواب صبر و تشکر مرا اینگونه میدهید من گفته ام که نه من تهدیدی هستم و نه مادرم فقط در حال حاضر مادر از درد دخترش و دو فرزند معصومش یک چشمش اشک است و دیگری خون و تمنا دارد که پیگیری کوچکی درین مورد انجام دهید

با کمال تشکر م ک ر 


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت مافوق بزرگوار آیا حقیر جز تشکر از شما بزرگواران کار دیگری تا بحال انجام داده ام؟ تهدید من پاسخگویی کارشکنان در پیش گاه خداوند بوده. و من تماس تلفنی ندارم کلا با کسی تماس ندارم به ندرت حتی با حسین گفت و گو می کنم و او با مادرم گفت و گو می کند که مادرم هیچ صحبتی از پستی که ایشان از طرف مادرم گذاشته نکرده و گفته او این بوده که هیچ کس را نمیشناسد و تماسی نیز نداشته است نه آن حرفی که در پست از طرف مادرم گذاشته شده و بنده نیز گوش زد به پاک کردن آن پست کردم. و درپست های قبلی نیز این را گفته ام که شما بدون مسئولیتی که در قبال ما داشته باشید به ما کمک کرده اید لطفا از روی متن پست نویسنده آن را تشخیص دهید. 


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت مافوق عاليقدر جناب سرهنگ طلابی عزیز حقیر از دیشب چشم بر هم نگذاشته و منتظر تماستان هستم در مورد آن موضوع اورژانسی باورکنید این موضوع را به علت اینکه این افراد خواهرم و خانواده او هستن نمیگویم زیرا خود از همسر او بسیار ناراحت بودم و بعد از مدتی آن ها را با چشم انسان هایی که به کمک نیاز دارند دیده و با خود گفتم اگر کاری از دستم برآید برای هیچ انسان مستحق به کمکی دریغ نکنم پس از شما نیز انتظار این رفتار را دارم زیرا که شما بزرگواران که به حقیر بی منت کمک نمودید بی آنکه مسئولیتی داشته باشید الگوی حقیر هستید

با سپاس فراوان م ک ر


mashhad

با سلام خدمت شما دو برادر و سرور گرامی امیدوار که شروع اقساط از پایان بهمن شروع شود که تا عید دو قسط را دریافت کرده باشیم تا بتوانم در نوروز امسال قول هایی که به خواهرزاده ام که پس از این اتفاق به دنیا آمد و اکنون کلاس اول است داده ام را عملی کنم زیرا که اگر او نبود توان مقابله با این مشکلات را نداشتم همانطور که حضرت عالی فرمودید هیچ امری بدون حکمت خداوندی نیست و تولد او نیز که نامش در شناسنامه صفیه است اما او را مژده صدا میزنیم به این خاطر که خواهرم از وقتی من 5 سال داشتم ازدواج کرد و خداوند تا زمستان 89 به آن ها فرزندی نداد و او مژده ای بود که خداوند به ما عطا کرد نوه اول خانواده و از طرف دیگر مادرم را ببینم که با فراغ بال در نوروز نگران بزرگ فامیل بودن و دغدغه پول وسایل پذیرایی از مهمانان را نداشته باشد البته هر چند که حاج  آقای خادم از نتیجه م شما فرمودند که اگر ما کار را شروع کنیم معوقات تا 6 ماه به تاخیر خواهند افتاد البته که شما تلاش خود را کردید و با کارشکنی مواجه گردیدید حکمت این نیز آشنایی بیشتر من و شماست وقتی تماس مستقیم و ملاقات داشته باشیم خواهید دید که حقیر فرد زیاد معمولی نیستم و توانایی های مختلفی دارم و باعث سرافکندگی شما نخواهم گشت. حقیر منتظر تماس شما برای شروع به کار هستم و آماده به خدمت می باشم. همانا که پس هر سختی آسانی قرار دارد و حقیر نیز ( قیاس مع الفارق) به اندازه هشت سال جنگ تحمیلی که طولانی ترین جنگ قرن بیستم است با مشکلات خود و حتی خود نیز جنگیده ام پس در انتظار بارور شدن این صبر هستم. با تشکر فراوان از شما دو برادر بزرگوارم که اگر این کارشکنی ها صورت نمی گرفت آشنایی ما نیز بدین صورت انجام نمی شد. پیدا کردن دو برادری همچون شما بزرگواران که اینگونه برایمان زحمت کشیدید ارزش 8 سال را دارد اما در حالتی که حقیر توان زیارت و تماس شما بزرگواران را نداشته باشم چه سود؟ پس در انتظار رفع موانع و شروع خدمت  زیر دست شما مافوق بزرگوارمان هستم. لطفا تمام سعی خود را مبنی بر پرداخت دو قسط  و شروع به کار حقیر تا قبل از اتمام سال انجام دهید تا حقیر پس از مدت ها خوشحالی را در چشمان مادرم ببینم. و از کنایه های سالانه فامیل نیز در امان باشیم و برای اقدامتان در راستای درخواست فوری بسیار متشکرم اگر در همان مکان قبل اسکان داده شوند بسیار سپاسگزار میشوم. در انتظار تماس تلفنی شما هستم امیدوارم خط امنی را پیدا کنید.

با سپاس و تشکر فراوان قدردان همیشگیتان م ک ر


mashhad

با سلام و خسته نباشید خدمت دو برادر  عزیز و مافوق گرامی ام خواستم تا بگویم امروز روز 22 بهمن است و این 8مین دهه فجری است که من در انتظار تماسی هستم و از سوی دیگر حقیر متوجه نشدم که کلا واریز معوقات مارا منتفی دانسته بودن که شما سه بزرگوار آن را وتو کرده اید یا مربوط به بودجه دهه می شود؟ البته با توجه به اتمام دهه ظاهرا منظور کلی بوده. لااقل در این مدت مدرک تحصیلی و پایان خدمت حقیر را بدهند تا من به ادامه تحصیل بپردازم و از طرف دیگر در آزمایشگاهی نیز مشغول به کار شوم تا بتوانم ازین وضعیت در آیم. زیرا مشخص نیست تا کار ما به صورت کامل درست شود واقعا ازینکه در دانشگاه نماندم پشیمانم زیرا که حداقل الان در پایان دوره Phd بوده و یا کلا به اتمام رسانیده بودم. از شما تقاضا دارم تا این امر را محقق سازید و از طرف دیگر در مورد درخواست اورژانسی نیز به حقیر خبری دهید تا از شرایط با خبر شوم که آیا می شود کاری کرد یا خیر. 

با تشکر فراوان در انتظار خبرهایتان هستم از طرف م ک ر همیشه در انتظار


mashhad

با سلام و خسته نباشید از ابتدا که حسین در تماس بودم او به این گمان بود که آن خط جایگزین خط خودش است البته حال که گذشته و اکنون میداند نباید از آن خط برای موارد دیگر استفاده کند حقیر نیز منتظر تماس و خبرهای جدیدتان بر اساس گفته های قبل هستم زیرا اطلاع چندانی از میزان معوقات و زمان پرداخت آن ها و همچنین شروع کار و شرایط آن ندارم. در انتظار اعلام زمان تماس و شروع به کار هستم زیرا که خبرهای داغی نیز دارم.


mashhad

با سلام

حسین جان خط وقتی داده میشه مخصوص دستورات هست نباید علنی کنی حتی خانواده و دوستان صمیمی ات .

باهات صحبت شده حالا بگزریم اشکال نداره.

خط جدید به هر دوی شما شخصا میدهیم .

با خط قدیمی با هیچ شماره ای هم تماس نگیرید و بهانه و نمره منفی دست همکارها ندهید بعد مدتی این همه وقت تلف شدن مبادا زحمات به هدر برود .

کار خواهر شما پیشرفت کرد اطلاع میدهم .

مثل همیشه پست ها را پاک کنید .


mashhad

با سلام و خسته نباشيد خدمت مافوق بزرگوار جناب سرهنگ طلابی با توجه به پستی که گذاشتید پس نه زمان شروع کار و نه زمان واریز و نه دادن مدارک همانند گذشته معلوم نمی باشد و ما طبق معمول زندگیمان در این چند سال باید منتظر اعلام زمانی بمانیم که آن نیز قطعی نیست و مشخص نیست که آیا امسال اتفاق خاصی خواهد افتاد یا خیر یا حتی در سال بعد ازین پست حقیر ناراحت نشوید زیرا بنده جز تجربه 6ماهه با شما یا از سال 93 با مافوق و برادر بزرگوارم جناب خادم و همچنین قبل آن از چند ماه پیش از شروع سال 90 چیز دیگری نمیگویم هر چند تا قبل از شهریور سال 94 که مستقیماً پیامک شروع به کار از طرف سازمان آمد مافوقانی که قرار  به انجام و پیگیری کار ما بودند کارشکنی کرده و اصلا به پرونده ما توجه نکرده بودند و آن پیامک ها نیز مشخص نشد به چه دلیلی فرستاده شدند اما به لطف پیگیری های برادر عزیزمان جناب خادم و پس از ایشان شما به اینجا رسیده ایم اما با تمام تلاش عالیجنابان هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده ایم قبول کنید که این امکان نیز هست که سال 97 نیز به انتظار بگذرد زیرا از سال 94 چه موضوعات قطعی وجود داشته که تا حال صورت نگرفته حال امکان این هست که در اصل پست شما هیچ خللی صورت نگیرد اما در زمان شروع آن که ابهام دارد جای بسی تامل هست که شروع این موضوع کی خواهد بود حقیر بارها گفته ام که شما بی هیچ وظیفه ای نسبت به ما لطف داشته اید و اگر این امور زودتر صورت گرفته و انجام می شدند  از دغدغه شما عزیزان نیز کاسته می شد اما شما خود به کسی که در چندین سال گذشته این تجارب را با وعده های مقرر داشته با وعده ای غیر مقرر داشته باشد. برای حقیر شروع به کار وقعی از همه چیز مهم تر است زیرا من توان ندارم تا سن  70 سالگی مشغول به کار بوده و کار جوانی را در کهنسالی انجام دهم و از طرف دیگر هر چه زودتر یک سال اول یعنی اصطلاح تازه کار را هر چه زودتر از نام خود پاک کرده و مدارک خود را دریافت کنم و بتوانم مانند بقیه مردم زندگی کنم.

با تشکر فراوان از طرف م ک ر همراه با خستگی


mashhad

با عرض سلام خدمت مافوق عزیز بنده قبل از تذکر برای مشاهده پست ها و چگونه عمل کردن پس از آن درباره پست های مهم اینکار را انجام میدادم اما بعد از آن کلا صفحه وبلاگ را خالی می گذارم مگر پیامی بگذارم شما خود رفتار و نگارش مرا مشاهده نموده اید. در ضمن به مافوق بزرگوار برادر خادم نیز بفرمایید با وجود منازل خالی فراوان خواهرام با دو فرزندش در کانکسی زندگی می کنند و دو بچه معصوم و خردسال او هر روز دچار مشکل یا آسیبی می شوند اگر مشکل ایشان نیز تا قبل از عید حل شود بسیار ممنون می شوم و از طرفی منتظر دیدار و شروع به کار نیز می باشم زیرا اخباری دارم که خالی از لطف نبوده و به هیچ عنوان جای آنها در وبلاگ و حتی پشت تلفن نیز نمی باشد.

با تشکر و سپاس فراوان م ک ر.


mashhad

با سلام

خبر های خوبی براتون دارم .

درخواست ما برای تسریع وصول مطالبات شما توسط همکاران بالادست ما پاسخ داده و آن ها خود نمیخواهند که شما در این عید بدون مطالبات باشید.

لازم نیست تا روند جزییات را توضیح دهم .

به ما 3 تاریخ بعد 11 داده اند ( مسلما تاریخ اول 11 همین ماه است ) و در صورت رد سومین تاریخ، مطالبات ( هر 3 تاریخ در همین ماه است .) از جای دیگر به شما داده میشود .

من خود نامه شما را فردا اگر مشکلی نبود در وبلاگ قرار میدهم تا شما هم ببینید .

زرنگ باشید و این پیام در صورت لزوم حفظ کنید .

مانند پست های قبلی برخورد شود .


mashhad

با سلام و تشکر از شما فقط خواستم تا بدانید هر ثانیه ازین انتظار برای ما بسیار سخت بوده و خانه احتیاج به بازسازی دارد و به دلیل اهمیت ندادن قاصبانی که طبقه سوم آپارتمان را به صورتی که در قبل گفته شد قصب کردن لوله هایی که احتیاج به تعمیر داشته بعد از 3 سال هنوز تعمیر نشده و خانه در حال فروپاشی است و به خاطر خواهر زاده ام  واقعا هم خود و هم مادرم بسیار بی قرار هستیم پس خواهشمندم تا جدیت لازم در مورد کار و معوقات را انجام داده و هر چه زودتر خبر خوشی به ما دهید با سپاس فراوان از شما سرور گرامی واقعا دیگر دیدن وضعیت مادرم برایم ممکن نیست در انتظار خبر خوشتان هستم.

با تشکر فراوان از شما سرور عزیز م ک ر


mashhad

با سلام و خسته نباشيد خدمت مافوق گرامی جناب سرهنگ طلابی عذر میخواهم که اینگونه سخن میگویم اما اگر شما از پیش به فکر راه حل دوم باشید بسیار عالی خواهد بود تا ما نیز حداکثر تا 21درصورت عملی نشدن موعد آخر مقداری از معوقات دستمان را بگیرد زیرا تنها امید ما بعد از خدا شما هستید 

با سپاس فراوان م ک ر


mashhad

با سلام و خسته نباشید خوب است که اعلام کردید پیگیر کارهای خواهرم شدید و اکنون از قشم سخن میگویید بعد از آن همه توضیحات درباره کیش در پست قبل نیز گفتم خواهرم اقدام به گرفتن خانه سازمانی کرده نه همسرش. نام او اکبر اکبری بوده اما از نام اردشیر رحمانی در کیش استفاده کرده هرچند او از لحاظ اخلاقی انسان درستی نیست اما اگر کاری برای او در سازمان منطقه آزاد کیش فراهم کنید از قبیل تعمیرات ساختمانی یا کارهای عمرانی زیرا که کار اصلی او معماری در اصطلاح عامیانه است ( نه آرشیتکت) و تخصص او سنگ کاریست البته چند سال اخیر را به آشپزی مشغول بوده. اگر کارهایی از قبیل آبدارچی، نظافت و یا نگهبانی نیز برای او پیدا کنید ممنون میشوم یا برای خواهرم اگر کاری برای هر یک پیدا کنید قدردان خواهم بود. و در مورد پست قبل من از ابتدا گفته ام که حرفم را رک میزنم و در نشانه اینکار تا یکی از وعده های شما محقق نشود دست به اعتصاب غذای خشک زده و از خووردن غذا امتناء میورزم هرچند درین چند ماهه روزی یک میان وعده خوراک من بوده اما آن زا نیز قطع میکنم زیرا که دیگر واقعا خسته شده ام وقتی روحی نیست جسمی نیز نباشد بهتر است جوانی ام گذشت بی آنکه معنی اش را بفهمم

با سپاس م ک ر


mashhad

با عرض سلام خدمت مافوق گرامی خود اگر جای ما بودید چه می کردید؟ میدانید از درون مردن یعنی چه؟ منکه همان پیام را هم نمیذارم مگر بخواهم جواب دهم و اگر بخواهم شما متوجه مکاتبتامان نشوید مطمئن باشید نمیشوید در جوابتان گفتم که خواهرم در کیش است چند مرتبه این را با جزئیات ذکر کردم او اقدام به گرفتن خانه نکرده بلکه خواهرم ملیحه اقدام کرده و نام همسر او اکبر اکبری است من از کار او خبر چندانی ندارم. آخر این بار چندوم است که این بودجه ها توسط رانت خوارها از بین می رود؟ ما اگر پول نخواهیم چه؟ کار اصلیمان را آغاز کنید الان نزدیک یک سال و اندی بیشتر است که بابت پولی نا مشخص به اسم معوقات هیچ آینده مشخصی نداریم. تا الان لااقل یکسال تازه کاریمان به اتمام رسیده بود هر سال میاید و می رود و ما به کار مشغول نمیشویم. آشنایان هم میگویند برو فکر کن در زندان بوده ای ماشاءالله دیگر یاءس و نا امیدی در استخوان هایم رسوخ کرده پس از هشت سال بی اعتنایی و نداشتن یک تماس کوچک شما نمیدانید پس بر ما چه میگذرد که می گویید حرف از ناامیدی نزنین اگر ناامیدی گناه است کسانی که باعثش شدن در کجا قرار دارند وقتی مادرم از خواب بیدار میشود در این 15 روز اخیر تا یک ساعت در بیشتر موارد  چیزی تا پس از فوت پدرم را به یاد نمی آورد همه چیز را فراموش کرده اما به من می گوید مدرکت را دادن؟ حتی در زوال عقلی مادرم نیز این موضوع تا این حد نهادینه شده. بنده در پست قبلم گفتم شما از پیش برای جور کردن مبلغی تا تاریخ 21ام اقدام کنید چون احتمال زیاد که اینبار هم عملی انجام نشود خوب است که خبر دارید زیرا من نه پشت سر شما حرفی زده ام و نه حاج آقای خادم فقط گفته ام درین چند سال کوچکترین حرفی که به آن عمل شده باشد ندارم تا به آن دل خوش کنم اگر قبول ندارید از حاج آقای خادم بپرسید از زمان اولین وعده ها و سپس در لیست 60نفره نفر سوم قرار گرفتن و منتظر ماندن از کی شروع شد. من هستم که جلوی خانواده ام شرمنده هستم زیرا از بابت وعده های بی شماری که گرفتم به هر کس جداگانه وعده کمک داده ام زیرا که انگشتر پدرم را به من داده اند و من فقط آرزو دارم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. اگر از یاس نگویم از کدام گل و بلبل زندگی ام بگویم ادامه تحصیلم ،شغلم، از حال خوبم؟ من حتی حوصله ندارم با حسین نیز دو کلمه حرف بزنم خود دیدید که همیشه گفتم بس است می خواهم بخوابم من را با طناب نامرئی به تخت بسته ان و واقعا اگه در بیمارستان روانی با زور بسته شده بودم چه بسا که راحت تر بودم من تابحال از یاس سخن نگفته ام زیرا که اگر از یاس سخن بگویم یاس از خودش جلو حال من مایوس می شود. فقط بدانید که من بی هیچ سوء پیشینه یا اجباری دعوت شمارا لبیک گفتم و از آن طرف ضربات سازمان از ترم بعدش شروع شد حتی وقتی که حق قانونی خوابگاه داشتن را داشتم در آن شرایط روحی بد مرا آواره ساخت اگر سنگ خارا بود با این همه گرم و سرد کردن شما خرد که هیچ خاک شده بود. دلسوخته ام و نمی خواهم آهی بکشم اما شما به یک خط پیام تلگرام من گیر می دهید که آیه یاس است من اگر بخواهم آیه یاسم را بنویسم از جنگ صلح تولستوی که هیچ از خیلی رسائل چندین جلدی نیز فراتر می رود پس منکه آرامم به من تذکر ندهید اگر حرف دروغی گفتم به جای تذکر بیایید و مرا برای یک هفته بی وقفه تذکر بدنی کنید اما حرف حق را نگویید هیس کسی این حرف ها را نمی زند زیرا که چه بسا تجمع این مطالب در قلب و ذهن از چندین بمب نیز بدتر است. سازمان خود پیغامش را توسط پسر عمویم که بروم و شاگرد ام دی اف کار شوم یا جوشکار رسانیده است و او که خود را به کوچه علی چپ زده بود که از این امور خبر ندارد و با سرچ گوگل وارد سایت شده وقتی دید نمی تواند مرا گول بزند و در پاسخش گفتم من ورودی گوگل نداشته ام پس آدرس وبلاگ را داشته ای کلا تماس های تلفنی اش را با ما قطع کرد و شما نیز در جواب حرف های او یک کلام مخالفت نکردید پس حقیقت ظاهرا که همان است. همین را بگویم که مرده را زدن فایده ای ندارد و خوشحالم که در تمامی پیام هایم هر چه گفته باشن از شما و حاج خادم بد نگفته ام و از شما دو عزیز همیشه به عنوان خیر و خیرخواه نام برده ام و چه بسیار مشاجراتی با مادر که ازین بیشتر از دستتان ساخته نیست و جای توهین به شما دو عزیز و جمع بستن با کارشکنان دعای خیرش پشت شما باشد و یکی از آشنايان دختر همان مادر شهید فکور بافنده که به مادر بد و بیراه میگوید که او اگر مخالفت میکرد من به این جاه نیفتاده بودم گفت که پدر دوست فرزندش ظاهرا در سازمان است و مقام پایینی ندارد و اگر می خواهم او دنبال کار مرا بگیرد و من در جواب گفتم نه عینا جواب من این بود که دو بزرگوار دنبال کار من هستند و هیج کم و کاستی نمیگذارند در صورتی که مسئولیتی نداشتن پیگیر شدن و اگر قرار بر درست شدن باشد ایشان این کشتی را به سر منزل مقصود خواهند رساند و در پیام هایم نیز غیر این نبوده اما اگر شکایت از چندین سال به تعویق افتادن وعده های کوچک و بزرگ آیه یاس و نا امیدی هست و به مذاق سروران خوش نیامده دیگر شرمنده هستم. شما خود را بگذارید جای پدر کسی با شرایط من واقعا بگذارید ببینید آسمانتان چگونه تاریک میشود فرزندی که آرزوها برایش داشته اید چگونه دنیا به اینچنین وضعیتی رسانیده است. حرف آخر اگر واقعا آخر این وعده همان شاگرد ام دی اف کار شدن است بگویید در غیر این صورت جای معوقاتی که بار دوم است که نمیدانم اختلاص میشود رانت خواری میشود شروع به کارمان را سرعت داده و در اول سال آینده آغاز کنید و جای معوقات فقط عیدی و حقوق یک کارمند غیر تازه کار را داده و در عوض دوران تازه کاری مارا به 3ماه کاهش دهید. خوب است من به اول پست قبل شما بگویم آیه یاس این ها جملات هبری از وضعیت من هستن اگر بد است مقصر کسان دیگری هستند. شما خود در همان پستی که آخرین وعده هایتان را تا اطلاع فعلی منتفی ساختید در حالی که کلا وعده ای از طرف هیچکس عملی نشده میگویید نگویم که چیزی ندارم که به آن دلخوش کنم آیه یاس است. من کلا چقدر در تلگرام فعال هستم؟ شما جای گرفتن این نکته ها نکته های مثبت و چیزهایی که از آن عقب مانده ام را در نظر بگیرید من بر فرض که اندازه یک دانشجوی phd از فیزیک کوانتوم اطلاع داشته باشم چه فایده وقتی آنقدر منزوی هستم که در روابط عمومی ام هم نیز به کار نمی آید شما از میام های من ببینید که حجم اطلاعات من چقدر است و در کجا کارایی دارد نه اینکه حرفی از 8سالی که سوخت نزنم. واقعا از افق و عمق دیدتان نسبت به خودم ناامید شدم


mashhad

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین وب ایندکس وب | دانلود با لینک مستقیم خبر تعطیلی مدارس افرا تست حکایت وبلاگ کتابخانه های عمومی بیله سوار بوئینگ دیزل ژنراتور ـ قیمت دیزل ژنراتور